loading...
Criminal
Mostafa بازدید : 21 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

 


ناپلئون فرزند چهارم از ۱۱ فرزند خانواده «کارلو بناپارت» و «لتیزا رومولینو» بود. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایى، به همراه برادرش برای ورود به دانشگاه عازم «بورگوندى» شد. یک سال بعد، ناپلئون به دانشگاه علوم نظامى رفت، ولى برادرش او را همراهى نکرد. وی از بهترین دانشجویان علوم نظامى در دانشگاهى بود که در آن زمان، قویترین و برترین مردان نظامى اروپا را در اختیار داشت. ناپلئون به ارتش لویى شانزدهم پیوست تا با خدمت در آن، نقش مهمى در تاریخ فرانسه ایفا کند. او  به صف سلاحها در «والنس» رفت و تعلیمات ارشد نظامى را گذراند. پس از آن با درجه ستوان دومى راهى «کروسیکا» شد.

 

در سال ۱۷۸۶، ناپلئون با مرگ پدر به زادگاه خود بازگشت تا به اداره برخى امور خانواده بپردازد. او طی سال هاى ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۰، در «آکسون» به پرورش دیدگاههای انقلابى خود پرداخت و به جنبه های گوناگون آن فکر کرد. ناپلئون در سال ۱۷۹۱ به «والنس» منتقل شد، در تابستان ۱۷۹۲ به پاریس آمد و  پس از آن، دوباره به «والنس» بازگشت تا شاهد اختلاف میان هواداران سلطنت و هواداران انقلاب در  ارتش فرانسه باشد. انقلاب سال ۱۷۸۹ تاثیر چندانى بر وی نداشت، چرا که او دیگر با سلطنت طلبان ابراز همدردى نمی کرد و از سوی دیگر، فرد سیاسى و انقلابى هم نبود. در سال ۱۷۹۲، فرانسه وارد جنگ پروس و اتریش شد و انگلیس در سال ۱۷۹۳ کنترل «تولون» را به دست گرفت. ناپلئون پس از نقش آفرینی برای شکست انگلیسی ها به درجه ژنرالى رسید و با «آگوستین روبسپیر»، برادر کوچکتر ماکسیمیلیان آشنا شد. هر چند ناپلئون عضو ژاکوبنها نبود، ولى از حمایت سیاسى آنها برخوردار شد. سقوط ژاکوبنها در ۱۷۹۴ باعث شد تا ناپلئون نیز به زندان بیفتد، اما پس از ۱۰ روز به دلیل اینکه هیچ گونه مدرکى بر ضد او پیدا نکردند، آزاد شد.

با وجود فراز و نشیب هایی که در  ارتش ناپلئون وجود داشت، زمانی که از او خواستند تا عمارت باغى شاه یا «تویلرى» را حفاظت کند، شورش دوم را با موفقیت سرکوب کرد و به سرپرستى نیروهاى امنیتى حاضر در پاریس گماشته شد. وی در زمستان سال ۱۷۹۵ با «ژوزفین» – که از همسر قبلى خود دو فرزند داشت – ازدواج کرد و چند روز پس از آن، همسر خود را در پاریس تنها گذاشت و به قصد جبهه هاى جنگ، راهى ایتالیا شد. وی پس از کسب پیروزیهاى زیاد در ایتالیا به فرانسه بازگشت و در پاریس از او به عنوان قهرمانى یاد مى کردند که هم در جنگ و هم در صلح، پیشتاز است. سپس به ناپلئون پیشنهاد شد تا براى به خطر انداختن مستعمره های انگلیس به مصر برود. از این رو در سال ۱۷۹۸ با ارتش ۳۵ هزار نفرى خود راهى مصر شد و اسکندریه را به تصرف خویش درآورد. بعد از آن به قصد تسخیر قاهره به راه افتاد و در نزدیکى «العدم» با نیروهاى مصرى وارد جنگ شد و با کمترین تلفات، جنگ را به سود خود پایان بخشید.

ناپلئون در سال ۱۷۹۹ به پاریس رفت و طى کودتایى، حکومت را سرنگون کرد و در راس هیات ۱۳ نفرى، دیکتاتورى خود را آغاز نمود. تا سال ۱۸۰۲ و پس از سرکوب جنگهاى داخلى، ناپلئون به یکى از قدرتمندترین دیکتاتورهاى تاریخ فرانسه تبدیل شد. وی در سال ۱۸۰۵ قصد حمله به انگلیس را داشت، ولى به اتریش و روسیه رفت و شکست سختى را به آنها تحمیل کرد. ناپلئون تا سال ۱۸۰۷، تمام منطقه را به تصرف خود در آورد و با شکست سوئد، وارد لهستان شد. تنها قدرتى که در منطقه و در مقابل ناپلئون باقى ماند، انگلیس بود. از این رو به آنجا حمله کرد، اما شکست سختى از دریادار «نلسون» انگلیسى خورد. وی در ۱۸۱۲ نیز به روسیه حمله کرد، ولى نتیجه آن، شکست ارتش ۵۰۰ هزار نفرى فرانسه بود.

 

امپراتورى قدرتمند ناپلئون، به همان سرعت که شکل گرفت، به همان سرعت نیز از هم گسیخت. او در سال ۱۸۱۵ به جزیره «البا» تبعید شد، ولى پس از گذشت۱۰ ماه با شنیدن اخبار نارضایتى مردم از سلطنت لویى هجدهم، با یک هزار و ۲۰ مرد جنگى به پایتخت بازگشت و به تخت سلطنت نشست. یکصد روز با آرامش سپری شد، ولى متحدان اروپایى دوباره حمله کردند و ناپلئون ناچار بود براى حفظ تاج و تخت خود به جنگ بپردازد. در ژوئن همان سال، ناپلئون با شکست سختى که در «جنگ واترلو» خورد به پاریس بازگشت و به جزیره «سنت هلن» تبعید شد و تا آخر عمر در آنجا ماند. او که از بیمارى سرطان رنج مى برد، در پنجم ماه مه ۱۸۲۱ درگذشت. ناپلئون بناپارت رسوم خاصى در اداره مملکت داشت و هنوز از قوانین مدنى و اروپاى متحد او به عنوان «قوانین ناپلئون» یاد می کنند، اما تنها ایراد ناپلئون در این بود که مى خواست اندیشه های خود را به زور اجرا کند.

* تقویم زندگی ناپلئون
۱۷۹۲م

فرانسه به اتریش و پروس اعلان جنگ می کند و «جنگهای انقلاب» شروع می شود. یک سال بعد ناپلئون بناپارت بیست و چهارساله به ژنرالی ارتقاء می یابد.

۱۷۹۵

ناپلئون، مسئول دفاع از پاریس در برابر شورشیانی است که می خواهند حکومت انقلابی را سرنگون کنند. او فرمانده نظامی پاریس می باشد.

۱۷۹۶

ناپلئون به سرپرستی سپاهی برای جنگیدن با اتریشی هادر ایتالیا فرستاده می شود. او سربازان روحیه باخته را سازماندهی می کند و با پیروزی وارد شهر میلان می شود. فرانسه بر شمال کشور ایتالیا تسلط می یابد.

۱۷۹۷

در یک جنگ هوشمندانه، ناپلئون با سپاهی اندک و تجهیزاتی کم به نیروهای اتریشی حمله می کند و آنها را شکست می دهد و به اتریش فشار می آورد که سرزمین بیشتری در منطقه رود راین در اختیار فرانسه بگذارد و فرانسه اجازه می یابد که بر بلژیک تسلط داشته باشد.

۱۷۹۸

ناپلئون در خاورمیانه نیرو پیاده می کند. او قصد دارد مصر و سوریه را تصرف کند اما در یکم اوت، آدمیرال انگلیسی بنام هوراشیو نلسون ناوگان جنگی فرانسه را در نبرد نیل نابود می کند.

۱۷۹۹

ناپلئون به فرانسه برگشته و قدرت را در دست می گیرد و خود را به عنوان اولین کنسول منصوب می کند.

۱۸۰۰

ناپلئون به ایتالیا حمله کرده و اتریشی ها را زا آنجا بیرون می راند. و سال بعد با آنها صلح می کند.

۱۸۰۲

ناپلئون خود را بعنوان کنسول اول کشور منصوب می کند. جنگ بین انگلستان و فرانسه پایان می یابد و برای مدت ده سال در صلح زندگی می کنند. ناپلئون تمام قدرت خود را برای سازماندهی و ترمیم کردن خرابی های گذشته دوران انقلاب معطوف می دارد.

۱۸۰۳

جنگهای ناپلئونی آغاز می شود. ناپلئون خود را برای حمله به انگلستان آماده می کند؛ و حدود ۲۰۰۰ کشتی را در سواحل اطراف بولون جمع می کند.

دوم دسامبر ۱۸۰۴

از پاپ دعوت می شود که برای مراسم تاجگذاری امپراتور بناپارت در کلیسای بزرگ نوتردام شرکت کند، اما در آخرین لحظات ناپلئون تاج را از دست پاپ می گیرد و خود شخصا تاجگذاری می کند.

۱۸۰۵

ناپلئون خود را پادشاه ایتالیا می کند. اتریش و پروس و انگلستان متفقا علیه فرانسه متحد می شوند. انگلستان در دریا نیروهای فرانسوی و اسپانیایی را در نبرد ترافالگار شکست می دهد، اما ناپلئون، اتریش و پروس را در دوم دسامبر در نبرد استرلیتز شکست می دهد.

۱۸۰۸

ناپلئون به اسپانیا حمله کرده و سعی می کند که برادر خود ژوزف را به عنوان پادشاه آنجا منصوب کند. اما اسپانیائی ها شورش می کنند. انگلستان ، پرتغال، اسپانیا و اتریش علیه فرانسه در جنگ پنی سولا با یکدیگر متحد می شوند.

۱۸۰۹

ناپلئون، اتریش را شکست می دهد و با آنها صلح برقرار می کند، اما انگلیسی ها در اسپانیا باقی می مانند و ناپلئون نه می تواند آنها را از آنجا بیرون کند ونه می تواند اسپانیائی ها را شکست دهد.

۱۸۱۲

ناپلئون با سپاه بزرگی، در حدود ۰۰۰/۵۰۰ نفر به روسیه حمله می کند وتمام راههائی که به مسکو ختم می شود را تسخیر می کند، اما زمستان او را مجبور به بازگشت می کند و در اثر گرسنگی، سرما و نبرد سربازان او کشته می شوند و تنها سی هزار نفر بر می گردند.

۱۸۱۳

پروس، روسیه، ایتالیا، اتریش و سوئد علیه فرانسه با یکدیگر متحد می شوند. ناپلئون در نبرد لایپزیک، شانزدهم تا نوزدهم اکتبر، کاملا شکست می خورد.

۱۸۱۴

ناپلئون قدرت را از دست می دهد و به جزیره الب مدیترانه تبعید می شود.

۱۸۱۵

ناپلئون از تبعید فرار کرده و به فرانسه بر می گردد و سپاهی تشکیل می دهد. او در هجدهم ژوئن در نبرد واترلو شکست می خورد؛ یعنی تقریبا صد روز بعد از آمدن به فرانسه دوباره قدرت را واگذار می کند و به جزیره کوچکی در جنوب اقیانوس اطللس بنام سنت هلن تبعید می شود.

پنجم مه ۱۸۲۱

 

ناپلئون در جزیره سنت هلن می میرد.

ناپلئون بناپارت (۱۷۶۹- ۱۸۲۱) مردی بود کوتاه قد با آرزوهای بزرگ. او یک ژنرال معروف و با هوش و همینطور یک سیاستمدار و حاکم قدرتمند در فرانسه بود. از سال ۱۸۰۴م هنگامی که او خود تاجگذاری کرد، یک دیکتاتور تمام عیار بود.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 9
  • بازدید سال : 31
  • بازدید کلی : 1,496
  • کدهای اختصاصی

    قالب وبلاگ

    -----------------------------------------------------------------